سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کیمیای ناب

     

 

 

... وقتی رسیدیم ته خرمن رو با کمک خواهرش پاک کرد و گونی های بزرگ روپر ازکاه ؛ زیرآفتاب سوزان تابستان روستا صورتش آفتاب سوخته شده بود و صد البته کرم ضد آفتاب هم نداشت،

 

تعارفمان کرد رفتیم خانه شان چای آورد.

خانه کاه گلی بود و زیبا وتاقچه ای قشنگ که پر بود از لوح تقدیر های سمانه.

ماست وکره  ( که شیرش را زیر آفتاب دوشیده و گونه های مصومش لک گرفته بود)  را خوردیم با نان تیری که سمانه پخته بود خوردیم

... و هنوزدلم برایش می رنجد بهم قول داد که درسش را ادامه دهد برایش دعا می کنم

و باز دلم می رنجد که همنوعان شهری سمانه همان ماست را که سمانه برای تهیه اش صورتش آفتاب سوخته شده، به صورتشان می مالند تا نرم بماند. چه دنیای عجیبی است.

..........................................