چادرت را دوست دارم.
چادرت را که می بوسی و می پوشی، بهشتی می شوی؛ یاسی بهشتی.
و فرشتگان میان رقص چادرت، تسبیح می گویند.
.
..... دل قوی دار
که می خندد خدا به لبخندت
و گام بردار روی بال فرشتگانِ خدا؛
که پهن کرده اند، دستهایشان را زیر گامهای استوارت.
آنچنان قدم بردار که زمین زیر پایت فرو رود؛
که تو از کوه هم سرفرازتری.
چادرت را که می پوشی، از ماه هم ماه تری!
ماه تو شب ش همیشه چارده است و خسوف ندارد
...قمرت نورش از شمسی است عالمتاب، ز زهره ی زهراست.
.
.
چادرت را سرت کن!
آنروز
که عبور می کنی از میان خلایق؛
بین شعله های سرد؛
پشتِ سرِ مادر سادات.
.
و بگذار برقصد؛
چادرت.
تا سرد کند شعله های سوزان آتشم را؛
و من؛
چنگ زنم بر تار و پود چادرت..... تا بهشتِ خدا.