هوا به تلاطم افتاد،باد وزيد،سهم برگها سرگرداني شد.دوباره پيله کرده ام به درختها،شايد روزي با همين درختها پروانه شوم شايد.خوشا به حال گياهان که عاشق نورند و دست منبسط نور بر روي شانه هاي آنهاست..درختها وقتي خزان زده شدند اين نور را بي واسطه تر دريافت کردند،عاشق تر شدند.دست منبسط نور يعني يک دست مهربان،شايد به خاطر همين برگها سرگردان شدند،برگهاي خزان زده نور مي خواهند،آنها دلتنگ نورند،براي همين سهمشان سرگردانيست،درختها عاشق ترند،اما ريشه دارند مثل برگها رها نيستند،راستي سهم درختان عاشق چيست؟